بسم الرب الزهراء(س) و الشهداء و الصدیقین
فرزند عزیزم!
برق آخرین نگاهت، چراغ خلوت تنهاییم شده است و نگاه چشمان مهربانت، تنها امید زندگیم. روزگاری به من میخندیدی و مرا میخنداندی. نگاهم میکردی و من هم دلشاد میشدم، اما امروز در خاطرم میخندی و مرا میگریانی و نگاهم میکنی و با گرمی نگاهت مرا میسوزانی.
نور چشمانم!
روزها به یاد شهادتت در کربلا گریه میکنم و شبها به یاد غربتت در بقیع اشک میریزم و تو را در میان این و آن جستجو میکنم، در شلمچه، در فکه، در اروند، در طلائیه و ...
درباره خودم
پیوندهای روزانه
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
آمار وبلاگ
بازدید امروز :4
بازدید دیروز :0 مجموع بازدیدها : 1708 خبر نامه
جستجو در وبلاگ
|